Thursday, September 13, 2018
باور داشتن یا نداشتن به خود؟ چرا هیچجوره نمیتونم تصور کنم که قراردادای چند ملیونی ببندم؟تا کی میخوام خودم رو انقدر ضعیفو محجور فرض کنم؟ دفتر کامل شده، الکی ب خرده ریزه ها گیر میدم. امروز قرار بود با دوس پسر بریم صندلی بگیریم برای من.نتونست بیاد. با بغض اومدم نشستم دفتر.گفتم میرم مبلها رو تمیز کنم. مبلها تمیزنشد. گشنم بود عصبانی بودم و بغض داشتم، از عصبانیت رفتم یک بسته کالباس گرفتم و همش رو خوردم. حالم بده. تشنمه. ولی این حال بد از صندلی نخریدن یا مبلا نیست. از سرگردونیمه. از اینکه تو دفتر خودم نشستم و نمیدونم چیکار کنم. اولین اجاره رو دوس پسر داد. 10روز دیگه اجاره بعدیه. خودم میخوام بدم. هنوز حتی تو دفترم ساکن نشدم. و هنوز فک میکنم کلی کار مونده تا شلفها پر بشه و تابلوها زده بشه و لوگو طراحی بشه و...هرچیزی غیر از کار واقعی.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
تو تا اینجاش جلو رفتی کاری که هرکسی نمیتونه پس بقیه اش رو هم میتونی☺
ReplyDelete