Tuesday, August 29, 2017
Wednesday, August 23, 2017
چقد مامانم پیر و احمق و فضول شده. ای کاش زودتر بمیره.چی میشه؟از دست دادن مادر اونقدی که در مقابلش در هر حال حاضر همه چیزو دارم از دست میدم و هیچ کاری نمیتونم بکنم و ذره ذره زندگیم زهرمه، گزینه ثقیل یا سختی به نظر نمیرسه. شاید خیلی هم بیارزه. من حق زندگی میخوام. همین. تو از من گرفتیش و من با آرزوی مرگت میخوام برش گردونم
Tuesday, August 22, 2017
چقد موهام خوشگل بود. چه فری چه جعدی داشت.چرا حماقت کردم تن به وسوسه موی باکلاس و شیک و کوتاه اون زنیکه جنده دادم. همه قشنگی موهام به جعدش بود.چقد بهم میومد. دو سال طول کشیده بود تا دستم اومده بود چجوری بزنمشون و به اوج قشنگی و اندازه بودن رسیده بود همه چیش. کی میتونه اونجوری دربیاره موهامو دوباره؟هیچکی. فقط خودم میتونستم که حالا هم همش کوتاه شده و تا وقتی بخواد بلند شه من همه اون زیرو بم موهام،جعدهای اینور اونورم..همه چیش یادم رفته.دو سال طول کشید تا دستم به قیچی اومده بود.همش رفت
Subscribe to:
Posts (Atom)